مدتی بود سعید کوچولوی سابق، اصرار داشت برایش کتابی بخریم. این قضیه کمی تعجب برانگیز بود که آقا سعید ما ...
ادامه
مطلب
یک شب در شهر کتاب!
دیشب بعد از یک روز کاری پرمشغله به منزل بازمیگشتیم. سرراه گفتیم سری هم به شهر کتاب بزنیم و ببینیم ...
ادامه
مطلب
او این کاره نیست
ده دقیقه ای می شد که منتظرش بودم. خیلی آرام و با طمانینه آمد. نیم نگاهی کرد و رفت گویا ...
ادامه
مطلب
تغییر: داوطلبانه یا اجباری؟
تغییر لازم و اجتناب ناپذیر است. همواره باید منتظر تغییر بود. اگر تغییر و تحول را داوطلبانه نپذیریم و ...
ادامه
مطلب
داستانک: به چه دردت میخوره مامان؟!
این بار، ماجراهای ما نه به اتوبوس مرتبط است نه به مترو! همین سرشبی، رفته بودیم برای مایحتاج زندگی، از ...
ادامه
مطلب
همایش 5
اولین بار که به همایش ادکا رفتم پاییز 1386 بود. مقاله ای با خانم پاکدامن و خانم دکتر مرادی در ...
ادامه
مطلب
پروژه های آرشیوی
چند وقتی میشود که جمعی از دانشجویان کارشناسی ارشد درس مدیریت آرشیو دانشگاه خوارزمی، در حال کار کردن روی پروژه ...
ادامه
مطلب
ادکا چهره عوض میکند؟
فردا، هشتم آذرماه مجمع عمومی و انتخابات ادکا برگزار میشود. یعنی ادکا 5 سالش تمام میشود و آغاز شش سالگی ...
ادامه
مطلب
اطلاعات، طلاست و قیمتی
چند روز پیش از یکی از مراکز معاینه فنی خودرو برمیگشتیم. قصد داشتیم بین راه بنزین بزنیم ولی رمز کارت ...
ادامه
مطلب